شبکه یک - 10 شهریور 1402

"دولت اسلامی" در مکتب اهل بیت ع (۲)

آغاز هفته دولت _ سالگشت شهادت رجایی و باهنر _ ۱۴۰۱

بسم‌الله الرحمن الرحیم

همیشه موافق، مخالف، و در این دوره له و علیه دولت اسلامی بدون این که بدانند چیست دقیقاً موضع گرفته‌اند. مخالفین دولت اسلامی بدون این که دقیقاً تعریف آن را بدانند مخالفت کرده‌اند. طرفدارانش هم گاهی بدون این که بدانند چیست و چه معیارهایی دارد همین‌طوری دفاع می‌کنند. ما سعی می‌کنیم انشاءالله در این دقایقی که خدمت رفقا هستیم و هرجایش را هم خودتان تشخیص دادید و صلاح دانستید اشکالی بکنید یا توضیحی بخواهید یا نکته‌ای به نظرتان می‌رسد دخالت بفرمایید، می‌خواهیم به دو گروه پاسخ نقضی بدهیم و به یک گروه پاسخ ایجابی. آن دو گروهی که می‌خواهیم نقدشان کنیم: 1) یکی آن مخالفان جنبش اجتماعی – سیاسی اسلام هستند که اساساً یک اسلام بدون حکومت و عدالت را در عصر غیبت برای خودشان تعریف کردند. یک اسلام آبکی است که خیلی خوش می‌گذرد! چندتا واجب فردی عبادی را که خیلی هم وقت نمی‌گیرد انجام بدهیم و بعد خاطرمان جمع باشد از این که این‌جا کباب آن‌جا کباب! دنیا و آخرت الحمدلله حسنه‌اش گیر ما آمد. 2) یک دسته گروه که فکر می‌کنند با مبانی معرفتی حکومت اسلام یا دولت اسلامی آشنا هستند در حالی که گاهی از چیزهایی دفاع می‌کنند که هیچ منبعی از منابع اسلامی آن را تأیید نمی‌کند و گاهی به چیزهایی حمله می‌کنند یا تردید می‌کنند که جزو نصوص اسلامی است و همیشه این‌طور بوده است. بین طرفداران نادان و مخالفان نادان که هر دو در نادانی مشترک هستند و در یک جبهه هستند و نتیجه نهایی کار هر دویشان هم عملاً یک چیز می‌شود و آن منتفی شدن و منتفی دانستن رسیدن به یک جامعه‌ای هرچه دینی‌تر و دولت هرچه اسلامی‌تر است. ما به این دو گروه، با استناد به منابع سعی می‌کنیم پاسخ بعضی از ابهامات و اشکالات آن‌ها را عرض کنیم و پاسخ ایجابی به کسانی که صادقانه بخصوص در این نسل جدید می‌خواهند بدانند که دولت اسلامی و حکومت اسلامی از جمله چه شاخصه‌هایی در حوزه مدیریت، در نهاد قانون‌گذاری، نظارت، نسبت آن با مدیریت علمی و عقلانی، نسبت آن با پاسخگویی، با تحوّل، تکامل، پیشرفت، حقوق فردی، حقوق اجتماعی و از این قبیل چیست؟ یعنی از دین یک مقدسات فردی به ذهن‌شان آمده اما راجع به این حدود جمعی یا مقدسات اجتماعی کدام‌هاست حق‌الله و حق‌الناس اجتماعی. خب اطلاعات زیادی ندارند نسل ما یک دوره این حرف‌ها را اجمالاً مرور کرد و به بخشی از اهداف و نتایج خوبی هم رسید به بخشی از اهداف هم هنوز نرسیده و آن اهداف مربوط به نسل شماهاست یعنی در این 30- 40 سال آینده که امثال ما از این عالم می‌رویم شما در این عالم هستید تا چند دهه‌ای، که ببینیم شما چه می‌کنید؟ باز شما چه چیزی را به نسل بعد تحویل می‌دهید همین که هست را خراب می‌کنید می‌دهید یا در گام دوم، یک بخش مهمی از موانع را عبور می‌کنید. مزایای این 30- 40 سال را نگه می‌دارید حفظ می‌کنید اشکالات آن را برطرف می‌کنید و جلوتر می‌روید. یک جامعه هرچه دینی‌تر ساخته بشود. این هم که تعبیر «هرچه» را می‌آورم برای این که بعضی‌ها فکر کردند جامعه اسلامی و دینی و دولت اسلامی، حکومت اسلامی به صفر و صد است. یک و صفر است. نه. یک امر نسبی است، یک نصاب حداقلی دارد که از آن پایین‌تر به آن جامعه نمی‌شود متدین گفت. از آن پایین‌تر به آن حکومت نمی‌شود اسلامی گفت. اما حدّ یقف ندارد یعنی دائم یک جامعه، یک حکومت، یک دولت، می‌تواند و باید هرچه اسلامی‌تر شود. همین‌طور یک فرد می‌تواند هرچه مسلمان‌تر شود. الآن همه ما مسلمان هستیم از یک حد به پایین دیگر مسلمان نیستیم ولی در خانواده مسلمان هم باشید و شناسنامه‌تان هم مسلمان نوشته شده باشد ما از یک حد به پایین دیگر مسلمان حساب نمی‌شویم مثلاً کسی بگوید من نه نماز را قبول دارم، نه روزه را قبول دارم، نه حجاب را قبول دارم، قرآن را قبول ندارم، خدا و بهشت و جهنم را قبول ندارم، خب تو دیگر مسلمان نیستی و اسم خودت را هرچه می‌خواهی بگذار. اما یک وقتی اجمالاً قبول داریم ولی مراتب داریم. الآن به من بگویند تو مسلمان هستی یا نه؟ می‌گویم هستم و نیستم. شما هم همین‌طور هستید. من در یک جهاتی دارم مسلمانانه زندگی می‌کنم و در یک جهاتی هم نمی‌کنم! بخشی از آن به دلیل ناآگاهی، نمی‌دانم. بخشی را هم نمی‌خواهم این‌طوری راحت‌تر است. بخشی هم نمی‌توانم. شما هم همین‌طور هستید.

حکومت، دولت، جامعه اسلامی هم همین‌طور است هرچه اسلامی‌تر باید باشد از یک حداقلی نباید پایین‌تر بیاید و بالاتر هرچه بیشتر می‌تواند برود. مراتب دارد. می‌تواند یک شخص در یک دوره‌ای مسلمان‌تر شود باتقواتر بشود، پاک‌تر بشود، آگاه‌تر بشود، فداکارتر بشود، خلیفه‌الله‌تر شود. یک جامعه هم همین‌طور است. مگر جامعه ما قبل از انقلاب دینی و متدین نبوده؟ چرا بوده اما از چه جهاتی؟ در چه سطحی؟ با چه ابعادی؟ دین؛ احکام دارد، عقاید دارد، اخلاق دارد. یک بخشی از دین آگاهی و معارف است چقدر دین را می‌شناسند و ضریب جاهلیت در یک جامعه چقدر است؟ و یک وقت هم دین را چقدر قبول دارند و به لحاظ اخلاقی به آن التزام عملی دارند؟ و سوم این که چقدر به دین عمل می‌کنند؟ این‌ها مراتب درست می‌کنند، نمره بالا و پایین می‌شود. ما مردود نباشیم، مردود نشویم، اما هرچه بالاتر بهتر. 20 هم نداریم. سقف این باز است. پس الآن این حکومت اسلامی است؟ در بعضی از موارد اسلامی است دارد طبق اسلام عمل می‌کند اسلامی‌ترین حکومت در جهان امروز است. در بعضی از جهات هم نه، هنوز اسلامی نیست. چرا نیست؟ برای این که بخشی از مشکلات در جامعه و بخشی هم در حکومت و بخشی هم در هردویش وجود دارد. چون حکومت هم بخشی از همین مردم هستند که توی حکومت رفتند همین شماها فردا می‌روید. شیرتوشیر است! فردا ممکن است شماها وزیر، وکیل، استاندار، شهردار بشوید. بعضی‌هایشان نمی‌دانند باید آگاه بشوند بعضی‌هایشان نمی‌توانند باید کمک‌شان کرد، بعضی‌هایشان می‌دانند، می‌توانند، ولی نمی‌خواهند. این‌ها فاسدند باید نهی از منکر و انتقاد کرد باید ایستاد و این یک وظیفه قطعی شرعی و انقلابی برای حفظ انقلاب، نظام و دستاوردهای آن است. با سکوت و با تجاهل و با این که مهم نیست و انشاءالله گربه است و... نه چنین چیزی نداریم! باید دقیق بدانیم کجاهای سیستم مشکل دارد و منشأ هرجایش ندانستن است آگاهی علاج آن است. هرجایش نتوانستن است امداد و کمک. مردم در کنارش باشند هرجایش نخواستن است نمی‌خواهد باید مچ او را گرفت، هرکس می‌خواهد باشد. چپ، راست، این قوه، آن قوه، هرجا، مهم نیست باید مراقب باشیم این‌ها وارد حکومت نشوند و اگر شدند باید جلوی این‌ها ایستاد و آنها را افشایشان کرد. این اصل اول. پس ما دنبال جامعه‌ای هرچه دینی‌تر و حکومت هرچه اسلامی‌تر و دینی‌تر و خودمان شخصیت هرچه دینی‌تر باشیم. یک موانع آن، بخشی که نمی‌دانند، بخشی که نمی‌توانند و بخشی که نمی‌خواهند با هر کدام باید به حسب خودشان مواجه شد.

بخش اصلی بحث ما خطاب به کسانی است که انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی این‌ها را قبول دارند و در حکومت هم هستند و به بخشی از این شاخصه‌های حکومت اسلامی توجه ندارند. ما در این 40 سال بعضی از مسئولین را داشتیم که اصلاً بلد نبوده قرآن را درست از رو بخواند! 5تا خطبه نهج‌البلاغه را اصلاً نخوانده! 40 سال پیش دوتا مقاله و 5تا کتاب اسلامی خوانده بعد می‌آید 30 سال در حکومت اسلامی و است مطالعات اسلامی‌اش در همان مأموریت و مسئولیت خودش یک صفحه بیشتر نشده! مثل بعضی‌ها را دیدید که طرف در یک رشته دانشگاهی پروفسور است اما در حوزه مفاهیم دینی همان بچه‌ای است که در کودکستان و دبستان بوده! همان چیزی که از مادربزرگش یاد گرفته همان‌قدر است در حالی که در یک رشته دیگر پروفسور است ولی مردم نمی‌فهمند. این مغالطه‌ها همه جای دنیا هم هست. مثلاً صدای یک کسی خوب است آدم با صدایش حال می‌کند تفریح می‌کند بعد سؤال فلسفی هم می‌آیند از او می‌پرسند! در انتخابات هم می‌آیند به او می‌گویند شما نظر بده! طرف خوب می‌رقصد یا خوب می‌خواند یا خوب فیلم بازی می‌کند یا خوب توپ می‌زند که آن خودش مستقلاً یک ارزش است آن‌جا آدم برایشان کف هم می‌زند. بلند می‌شوند می‌روند در یک حوزه‌ای که هیچی نمی‌دانند، بعضی از مسئولین ما این‌طوری بودند. بعضی‌ها می‌گویند 40 سال حکومت اسلامی چرا اینطوری است! یک اهدافی بوده و یک اشخاصی بودند این اشخاص همین آدم‌هایی بودند که در جامعه بودند. ما کسانی داشتیم در حکومت آمده دوره به دوره تیپش را عوض کرده است! یک وقت ریش می‌گذارد، یک وقت می‌زند، یک وقت پروفسوری می‌گذارد، یک وقت یقه‌اش را تا این بالا می‌بندد که خفه شود، یک وقت باز می‌گذارد، اگر لازم هم باشد یک دوره‌ای با شورت هم توی خیابان می‌آید! همه آدم‌هایی نیستند که واقعاً به یک چیزهایی آگاه باشند معتقد باشند، پای قضایا بایستند. آدم‌ها متفاوت هستند. آدم‌هایی داشتیم که در مسیر نبودند ولی بعداً آمدند و صادقانه هم آمده‌اند. برعکس، کسانی را داشتیم که 40 سال پیش این حرف‌ها را می‌دانستند باور داشتند صادقانه در صحنه بودند ولی خودشان را به لحاظ فکری و روحی تغذیه نکردند کم‌کم آدم آلوده می‌شود و وا می‌دهد! مثلاً طرف آن اوایل مراقب بود که بیت‌المال این‌طوری نشود واقعاً هم بود. اول یک حزب‌اللهی گرسنه، لاغر شهادت طلب نمازشب خوان فداکار آماده شهادت بود. بعضی‌ها نه همه، بعد از 40 سال شکم مثل ما بالا آمده، عروس و داماد و نوه، 7- 8تا سفر خارج رفته و می‌گوید برای چه مرگ بر آمریکا می‌گویند؟ منحتن به این قشنگی! برای چه می‌گویند مرگ بر آمریکا؟ نمی‌فهمد این‌ها چطوری ساخته شد. چند کیلومتر آن طرف‌تر هم هارلم را نمی‌بیند! نمی‌فهمد خیابان‌های انگلیس آباد شد غارت هند و ایران و نفت منطقه و عربستان بود پاریس و لندن و واشنگتن این‌طوری آباد شد این‌ها را نمی‌فهمد، می‌رود می‌بیند می‌گوید نکند حرف‌های ما غلط بوده و اصل انقلاب برای چه بود؟ بیخود بود؟ سخت بود. شعار عدالت غیر علمی بود. گفت بعضی‌ها وقتی گرسنه هستند عدالتخواه هستند وقتی که سیر می‌شوند آزادیخواه می‌شوند. وقتی گرسنه است می‌گوید سهم ما را بدهید! وقتی سیر می‌شود حالا باید سهم بقیه را بدهد دیگر نمی‌دهد آن‌جا آزادیخواه می‌شود! دنبال آزادی‌های بیشتر، آزادی‌های اقتصادی، اجتماعی، بزنیم، برقصیم، بخوریم! یک دسته این‌طوری هستند که خودشان به لحاظ معرفتی و یا به لحاظ ایمانی کم آوردند بریدند عوض شدند یا درست در نقطه مقابل آن مبانی انقلاب و امام ایستادند یا اگر صریح نمی‌ایستند و آن‌قدر جسارت ندارند نفاق که ما در آیات و روایت چقدر راجع به این نفاق سیاسی – دینی بحث داریم. قبول ندارد ولی تظاهر می‌کند که قبول دارد و در حکومت هم هست. تو اگر صادق هستی و قبول نداری باید کنار بروی. وقتی قبول نداری ولی باز هم آن‌جا هستی برای این که حقوق و اضافه حقوقت را بگیری این خیانت به آن مردم است. در روایت داریم بالاترین غش و خیانت، خیانت به امت است. این از همه خیانت‌ها بدتر است. یا قبول نداری، نمی‌فهمی، عوض شدی یا کم‌کم فاسد شدی، اوایل مراقب بودی حالا دیگر نیستی. خب تو حق نداری این‌جا باشی. این تا خیانت و درگیری و به دشمن ملحق شدن می‌رود. زمان حضرت امیر(ع) بعضی‌ها بودند اول انقلابی بود بعد توی حکومت آمد کم‌کم عوض می‌شد بعد یک کمی لفت و لیس می‌کرد بعد حضرت امیر(ع) جلوی او می‌ایستاد بعد به معاویه پناهنده می‌شد! آمریکا و کانادای آن موقع معاویه بود از بیت‌المال اختلاس می‌کردند آنجا می‌رفتند و شروع می‌کردند علیه حضرت امیر صحبت می‌کردند که اصل این کار غلط است، تو از اول که آمدی همه را حذف کردی! تو جنگیدی!‌ تو دنبال خشونت هستی!‌ همه این حرف‌ها را به حضرت امیر(ع) زده‌اند این‌ها در روایات ما هست. حضرت امیر(ع) می‌گوید از وقتی شروع به لفت و لیس کردی یک دفعه دیدگاه‌هایتان عوض شد؟! یکی این دسته، حواس‌تان باشد حالا آیات و روایاتی را که عرض می‌کنیم حساب این‌ها را می‌رسیم! و همه ما در خطر این هستیم که به این‌ها تبدیل بشویم. آدم مراقب نباشد تبدیل می‌شود. می‌گویند تا کی می‌گویید شرایط حساس کنونی؟ تا آخر که در این عالم هستید شرایط کنونی حساس است. چون بعضی‌ها آن لحظه آخر سقوط می‌کنند یعنی می‌بینید طرف 30- 40 سال در مبارزه بوده، زندان بوده، و بعد همین آدم یک مرتبه از نظر عملی زیرش می‌زند. بعضی‌ها هم نظری‌اش می‌کنند! قرآن می‌فرماید بعضی‌هایتان به لحاظ عملی کم می‌آورید ولی بعد توجیه نظری می کنید! یعنی برایش استدلال شرعی، استدلال روشنفکری درست می‌کنید خودتان هم می‌دانید که تو به این علت مخالف نیستی دلیل تو این نیست.

یکی مسئله نقد حکومت و نظارت بر حکومت است. بعضی‌ها از دو طرف ادعا کردند که وقتی شما می‌گویید دولت اسلامی و حکومت دینی، از این‌ها حرف می‌زنید عملاً یک حریم قدسی تعریف کردید که دینی و مقدس است پس دیگر انتقاد و نقد و اعتراض و سؤال و پاسخگویی ندارد مقدس است. خب این تعریف مقدس و قداست در فرهنگ غرب و در فرهنگ معنویت‌های شرقی است. قداست و تقدس در فرهنگ اسلامی و بخصوص شیعی آن چیزی مقدس است که در جهت توحید و عدالت باشد. اگر چیزی خلاف و نقض اینهاست مقدس نیست و اتفاقاً تعریف قداست را حضرت امیر(ع) در مورد حکومت و دولتی به کار بردند که مظلوم بتواند بدون لکنت زبان و نگرانی حق خودش را مطالبه کند. «لن تقدس» یعنی هرگز مقدس نخواهد بود و تقدیس نکنید، مقدس نیست آن وضعیتی که، به کسانی علناً و آگاهانه ظلم شده و جرأت نمی‌کند بگوید! جرأت نمی‌کند برود دادگاه به قاضی بگوید. فرمودند این سیستم قضایی و این دولت، این‌ها مقدس نیستند. آن هم نه این که بگوید، می‌فرماید بدون لکنت زبان، یعنی بدون هیچ ترسی و نگرانی بگوید. عین این تعبیر در فرمایش ایشان است. مقدس نیست، اسلامی نیست، دینی نیست آن نوع مدیریتی که به کسانی ظلم بشود جرأت نکند برود شکایت کند! جرأت نکند برود بگوید این قضیه این‌طوری اتفاق افتاد. بعد حضرت امیر(ع) می‌گویند این یک اصل عادی نیست این را پیامبر اکرم(ص) گفتند و بارها این جمله را به ما گفتند یعنی بارها وقتی می‌گویند یعنی یک اصل ثابت مستمر مهمی است، همه دستورات که در یک ردیف نیست این یکی از اصول و شاخص‌هاست بتوانید بدون ترس و نگرانی از حقی که پایمال شده نسبت به آن سؤال کنید و شکایت کنید هیچ کس هم فراتر از قانون نیست. یک غیر مسلمانی آمد از حضرت امیر(ع) شکایت کرد. شکایت دروغ کرد. حضرت امیر(ع) به دادگاه آمد. قاضی ایشان را با کنیه صدا زد گفت یا اباالحسن یعنی یک احترامی. و بعد حکم داد. چون حضرت امیر(ع) گفته بودند کسی که به این‌جا می‌آید نباید نگاه کنی ببینی اسم او چیست؟ ایشان گفت این از من شکایت کرده من هم علی‌ام. دادگاه که تمام شد و رفت، قاضی گفت آقا من احساس کردم شما ناراحت شدید، قاضی فکر کرده بود از این که حضرت را به دادگاه احضار کردند ناراحت شده، حضرت امیر(ع) فرمودند بله ناراحت شدم چرا آن طرف را اسمش را بردی ولی به من علی نگفتی؟ اسم من را نگفتی من را با کنیه صدا زدی؟ یعنی چرا اسم من را محترمانه‌تر از او بردی؟ من از این ناراحت شدم. این می‌شود دولت اسلامی. دادگاه اسلامی. می‌گوید حتی اسم من و آن غیر مسلمانی که از من شکایت کرده باید مثل هم ببری. پیامبر اکرم(ص) فرمودند قاضی در دادگاه حق ندارد به یک کسی بیشتر نگاه کند و به یک طرف کمتر. با یکی آرام صحبت کند و بخندد و با یکی تند صحبت کند. یک وقت یکی از آشناهای حضرت امیر(ع) از شهر دیگر به عنوان میهمان خانه حضرت رفت. نشستند گفتند و شنیدند، قرار شد شام بخورند آخرهایش او گفت آقا ما در ضمن یک پرونده‌ای داریم فلان! تا این را گفت حضرت امیر(ع) که خلیفه و رهبر بودند فرمودند شکایت خاصی دارید مسائل حقوقی و حکومتی است؟ بحث قضاوت و دادگاه است؟ گفت بله یک مسئله خاصی است! حضرت فرمودند سریع بلند شو از خانه من بیرون برو! رفاقت ما محفوظ است ولی تو الآن به عنوان رفیق من خانه من نیامدی. آمدی داری مسئله پرونده‌ای که فردا قرار است در حکومت به آن رسیدگی بشود پیش من آمدی. سریع خانه من را ترک کن. فردا کافی است که بگویند این دیشب خانه علی بوده! این‌ها با هم هستند! در روایت ما می‌گوید قاضی کفش تنگ نپوشد، خوابش می‌آید توی دادگاه نرود، یا گرسنه است به دادگاه نرود، چون گرسنه است می‌خواهد زود حکم بدهد برود یک چیزی بخورد بخوابد! باید در شرایط عادی و نرمال باشید چون بحث حقوق آدم‌هاست. این دولت اسلامی می‌شود. حالا بدانید معیارها و هدف کجاست؟ ما باید به آن سمت برویم. ما باید بفهمیم که به این سمت باید برویم. اتفاقاً باید نظارت بر حاکمان کرد. حضرت امیر(ع) که معصوم است و از نظر شیعه حکومت منصوب خداست یعنی اگر یک حکومت داریم که بعد از پیامبر(ص) معصوم و منصوب خداست از نظر شیعه حکومت علی است. ایشان می‌گوید مردم دقت کنید من وقتی دارم از حکومت می‌روم حساب بانکی‌ام و امکانات و خانه‌ام یک جور دیگر نباشد اگر دیدید من وقتی به حکومت آمدم چیزی ندارم اما وقتی بیرون آمدم فلان اموال را دارم «فأنا خائن» یعنی چی؟ دارید می‌گوید من را نهی از منکر کنید. مگر شما نهی از منکر مرتکب می‌شوید؟ نه. ولی شما امّت اسلام باید بتواند اگر فسادی خیانتی چیزی در حکومت دید همه وظیفه شرعی‌شان است سؤال کنند و بایستند و بپرسند که داری چه کار می‌کنی؟ به چه حقی؟ ما از قانون اطاعت می‌کنیم از تو هم چون مسئول هستی اطاعت می‌کنیم اما اطاعت کردن ما مطلق نیست که تو هر کاری بخواهی بکنی، خیر، در چارچوب اسلام باید باشد دولت اسلامی را اطاعت می‌کنیم نه این که هر کاری دلت بخواهد بکنی. دولت اسلامی اگر مراقب بانک و بیمه و اختلاس و گمرک و قاچاق و دادگاه‌ها و ادارات و وزارتخانه‌ها و اختلاس و رشوه‌هایش نباشد مشکل شرعی دارد بعد نمی‌توانی از مردم توقع داشته باشی که شما قانون را رعایت کنید! اول باید خودتان قانون را رعایت کنید. حضرت امیر(ع) می‌گویند کسانی که به دولت اسلامی می‌آیند باید از بقیه مردم باتقواتر باشند. نه بی‌تقواتر یا مثل بقیه باشند. باید از بقیه ساده‌زیست‌تر، فداکارتر و باتقواتر باشند از بقیه پاک‌تر باشند نه این که مثل بقیه باشی و بیایی بر بقیه حکومت کنی. باید آدم‌تر از من باشی و الا برای چه تو برای من تصمیم می‌گیری؟ تو که هستی که برای من تصمیم می‌گیری؟ تو اگر مؤمن‌تری، انسان‌تری، عادل‌تری بله. تو داری خدمت می‌کنی؟ امام(ع) فرمودند که یک عده‌ای هستند حرمت ندارند چون آنها به عدالت و توحید و ارزش‌های الهی احترام نمی‌گذارند به آن‌ها احترام نگذارید. «لیس لهم حرمه ... مبتدع» کسانی که بدعت‌گذاری می‌کنند و دارند فرهنگ جامعه را به هر اسمی مثل بهاسم هنرمند، متفکر، نواندیش، نویسنده، سخنران، روشنفکر، آخوند، عالم دین، مفسّر، فاسد می‌کنند و دارند بدعت می‌گذارند و دارد تعریف دین را طبق تمایلات خودشان تغییر می‌دهند این‌ها حرمت ندارند افشاگری کنید و جلویشان بایستید و آبرویشان را ببرید. و دیگر این که «الفاسق للمومن للفسق» کسانی که در خانه‌هایشان یواشکی نه، بلکه علنا در عرصه عمومی در خیابان می‌آیند فساد می‌کنند. شما حجاب را قبول ندارید نداشته باش! نماز را قبول نداری، روزه ماه رمضان را قبول نداری، به خودت مربوط است می‌خواهی بروی جهنم خب به جهنم که می‌خواهی به جهنم بروی برو! اما حق نداری به عمومی و در خیابان بیایی این کارها را بکنی. آقا بدن خودم است لباس خودم است، بله ولی خیابان خودت نیست،‌ خیابان عرصه عمومی نیست،‌ عرصه خصوصی خانه شخصی برای خودت است. آقا من نمی‌خواهم روزه بگیرم، نخواه، ولی در خیابان عرص عمومی حق نداری روزه بخوری. من به حجاب عقیده ندارم، خب نداشته باش آن بین خودت و خداست اما در خیابان در عرصه عمومی حق نداری بیایی برهنه راه بروی. حقوق عمومی است. آقا من به چراغ راهنمایی به چراغ قرمز عقیده ندارم خب نداشته باش ولی باید بایستی. چون این‌جا تو تنها نیستی این‌جا حقوق عمومی و قانون اجتماعی است. من می‌خواهم با ماشین خودکشی کنم، خب برو توی بیابان این کار را بکن اما در خیابان که نمی‌توانی در شهر بگویی ماشین خودم است جان خودم است، چون بقیه هم هستند و جان بقیه هم هست. خیابان عرصه عمومی، پارک، دانشگاه، اتوبوس، سینما، این‌ها عرصه عمومی و حریم عمومی است عرصه خصوصی نیست که هر طور دلت بخواهی عمل کنی! یکی از دوستان در سنگاپور می‌گفت ما آدامس در خیابان توی اتوبوس جویدیم جریمه شدیم! گفت آقا آدامس خودم است دهان خودم است، گفت بله ولی اتوبوس خودت نیست! بعضی‌ها این آدامس را برمی‌دارند پشت صندلی می‌چسبانند حق نداری آدامس بجوی. دانشگاه توکیو ما جلسه‌ای دعوت داریم حتی در خیابان هوای باز کسی حق ندارد سیگار بکشد می‌گفتند باید بروید سر خیابان که سطل زباله هست کنار آشغال‌ها و زباله‌ها آن‌جا بایست سیگارت را بکش بعد راه بیفت! حتی در خیابان هوای باز حق ندارید سیگار بکشید. آقا سیگار خودم است ریه خودم است، بله، ولی ریه خودت نیست. آقا من می‌خواهم بی‌حجاب و برهنه بیرون بیایم. نمی‌توانی. من به آن عقیده ندارم. خب نداشته باش. دو بُعد دارد یک بُعد عقیده توست که بین تو و خداست، هرکاری می‌خواهی بکن. یک بُعد بین تو و جامعه است تو وقتی برهنه می‌آیی آثار اجتماعی دارد. دارید به اخلاق عمومی صدمه می‌زنی. آقا اگر جلویش را بگیرید بعد مخفی و پنهانی می‌شود! مثل این که بگویید بگذارید مواد مخدر و مشروب و زنا و هر کثافت‌کاری بکنند اگر جلویشان را بگیرید مخفی می‌شود. خب ما می‌خواهیم این کارها علنی نباشد مخفی‌اش به ما ربطی ندارد. این که کسی در زیرزمین خانه‌اش چه کار می‌کند این دولت اسلامی هم مربوط نیست مگر این که در زیرزمین خانه‌اش دارد برای جامعه سازماندهی می‌کند و می‌خواهد اثر آن در جامعه ظاهر بشود. او خودش می‌خواهد یک غلطی بکند بکند. اما اگر دارید به جامعه می‌آیید و یک تصمیمی می‌گیرید و آن روی اخلاق عمومی، فرهنگ عمومی، اقتصاد عمومی و امنیت مردم دخالت دارد جلویت را می‌گیرند، همه جای دنیا هم جلویشان را می‌گیرند منتهی هرکس طبق ضواط خودشان. ممکن است ضوابط تفاوت کند. حالا من این‌ها را برای سومی‌اش گفتم که این مهم است و حاکم جائر. مسئولین فاسد و ظالم و دزد این‌ها هم احترام ندارند. امام(ع) فرمود احترام آن‌ها را نگه ندارید. حتماً جلویشان بایستید، آبرویشان را ببرید، افشای‌شان کنید به شرط این که مدرک داشته باشید و الکی دروغ و شایعه وتهمت نزنید. اگر مطمئن هستید و مدرک دارید که فلانی این‌طور است، این دسته سومی که امام(ع) می‌فرمایند که این‌ها «لیس لهم حرمه» احترام ندارند افشاگری‌شان کنید و در افکار عمومی آن‌ها را بشکنید کسانی هستند که در حکومت هستند و آدم‌های فاسدی هستند و صالح نیستند و دزد هستند.

مسئله نظارت در حکومت اسلامی است. متأسفانه اتفاقاتی افتاد بخصوص در این دهه اخیر، شاید واقعاً این‌طور سابقه نداشت. بسیاری از نهادهایی که وظیفه‌شان نظارت و بازرسی است درست به وظایف‌شان عمل نکردند. اولاً حراست اداره‌ها و وزارتخانه‌ها باید مستقل از ریاست آن‌جا باشد و الا چطوری نظارت می‌کنید؟ حراست و حفاظت، رئیس حراست‌ها را بعضی جاها رئیس همان اداره تعیین می‌کند. حقوقش را از همان می‌گیرد. خب معلوم است شما ساختار را طوری کردید که این نمی تواند نظارت کند. شما باید کاری کنید که در هر تشکیلاتی هم گزینش‌ها درست باشد و هم آموزش، و هم نظارت بیرونی. ساختار و قانون. طرف نگوید ما دوبار گزارش کردیم دیدیم رسیدگی نشد آن یکی هم بگوید ما گزارش علیه این دادیم رفته رده بالاتر، باز او گزارش را به همین طرف ارجاع داده است! این بنده خدایی که ما علیه او گزارش دادیم گزارشی را که من علیه این نوشتم که این کارها را کرده دادم به رده بالاترم، او زیرش نوشته اقدام شود باز دوباره داده به خود این که اقدام شود! بعد این هم آمده پدر من را درآورده، برای من پرونده‌سازی کرده. این‌قدر که نظارت و نظارت می‌گوییم یعنی ساختارها را طوری درست کن، قوانینت را طوری درست بنویس، عاقلان و معلمی مدیریت که تا می‌توانی ضریبفساد و سوء استفاده و خیانت به حداقل برسد. بالاخره صفر که نمی‌شد تا بشر، بشر است صفر نمی‌شود اما اصلاح شود. به حداقل برسد «آنظر فی امور عمالک» حضرت امیر(ع) فرمودند بر تمام کارگزاران حاکمیت در سه قوه نظارت کن که دقیق آن‌جا چه کار می‌شود و با مشکلات مردم چه کار می‌کنند؟ یک نفره نمی‌شود. یا این که حضرت امیر(ع) به مالک می‌گوید خودت تنهایی نظارت کن منظورش این نیست که، خودت که حتماً باید نظارت کنی اما ساختار و قوانین را هم طوری بچین که در گزینش، آموزش و بعد از آن نظارت دقیق. بودجه‌ها را چه کار کردی؟ همین طور همه یاد گرفتند گزارش‌های کلی از پایین بالا می‌دهند! این مصوبه فلان و فلان اقدام شد! خب حالا واقعاً ببین اقدام شد؟ از کجا باید بفهمیم که اقدام شده یا نشده؟ من خودم در همین کارهای خودم، کارهای مالی نیست همین کارهایی که در حوزه معلمی خودم دارم بارها دیدم وقتی یک چیزی را به یک کسی می‌گویی بعد او به کس دیگری می‌گوید آن نفر سوم یک کار می‌کند اصلاً آن چیزی که قرار بود بشود این آن نیست. آن یک کار دیگری برای خودش کرد! من به این نتیجه رسیدم که تا یک کاری را خودم تا تهش نروم ببینم آن نفر آخری که اصل کاری اوست که دارد کار را انجام می‌دهد او متوجه شد یا نه؟ چه کار دارد می‌کند؟ الآن در نهادهای حاکمیتی ما خیلی وقت‌ها همین‌طور است همه جای دنیا هست این‌جا هم هست که طبق این قانون، این بخشنامه، این بودجه، این نیرو، در این فرصت باد این کار را می‌کرد. بعد او می‌گوید اقدام شود! بعد او می‌گوید اقدام شد! از بالا به پایین می‌گوید اقدام شود از پایین هم به بالا می‌گوید اقدام شد. آن کسی که نفهمید اقدام شد یا نشد خود مردم بودند! .چون می‌گویند مشکلات ما که هنوز هست چه چیزی اقدام شد؟ می‌خواهید با فساد مالی مبارزه کنید عقل‌تان را بهکار بینداز. قوانین را ساختاها و نظارت‌ها و آموزش‌ها را، ما خیلی وقت‌ها در تشکیلات‌مان داریم لقمه را این‌طوری لا از پشت سر می‌خورم فکر کنید دانشگاه این همه فارغ‌التحصیل، همه دکتر شدند الآن غیر از من همه دکتور هستند! الآن ما هزاران دکتر می‌توانیم صادر کنیم. خب کدام مشکل را دارید حل می‌کنید؟ همه دکتر محیط زیست، مشکلات محیط زیست‌مان هست. دکترای حمل و نقل ترافیک، مشکلات ترافیک‌مان هست. دکترای نظام بانکی و مالی، این وضعیت و مشکلاتی است که قبلاً در نظام بانکی داشتیم. این دکتری‌ها، این مدرک‌ها و این تخصص‌ها به چه درد میخورد؟ خب این‌ها را باید حل کنید. نظارت یعنی وقتی یک مؤسسات بزرگ دولتی، یعنی بانک‌ها را نظارت کن نه این که یک مرتبه بگویند هزار میلیارد به فلانی بدون ضمانت دادند. خب به چه کسی دادی؟ چند سال است ب.ز. خ . ر؛ خب مستقیم بگو بز. چرا تا آخر خ- ر می‌گویید؟ برای این که همه در این تشکیلات کوتاهی کردیم نظارت را دست انجام ندادیم. نظارت علمی، دقیق، مستمر. حضرت امیر(ع) می‌فرمایند که «...ثُمَّ انْظُرْ فِی أُمُورِ عُمَّالِکَ...» در همه سطوح کارگزاران حاکمیتی نظارت دقیق، آن ناظر خودش باید از آن کسی که دارد نظاره‌اش می‌کند آدم پاک‌تری باشد. نه این که خودش هم مثل او باشد، بگوید ما برایت پرونده پیدا کردیم بیا با هم بخوریم! اگر می‌خواهی مشکلت حل بشود بیا با هم بخوریم. این آن جایی است که حتی اگر ساختار آن قانون درست باشد ولی آدم فاسد باشد بی‌تقوا باشد کار خودشان را می‌کنند و فرمودند «فَاسْتَعْمِلْهُمُ اخْتِبَاراً...،» هرگز در بکارگیری نیروها در حکومت اسلامی، نصب‌ها، تقسیم کارها، بی‌حساب و کتاب، بی‌دقت عمل نکن. «اسْتَعْمِلْهُمُ» یعنی بکار بگیر، استخدام کن، امور حکومتی را واگذار کن. بر چه اساس: 1) «اخْتِبَاراً» اختبار یعنی بعد از آزمایش. به هرکسی هر مسئولتی هرچه بالاتر می‌دهید قبلاً‌باید در سطوح دیگر آزمایش پس داده باشد. اگر کسی در سطح یک شهرستان یا یک بخش نتوانسته درست مدیریت کند یا پاک نبوده یا عرضه نداشته حق ندارید این را بالاتر بیاورید باید او را از آن‌جا بردارید یا کمک کنید تقویت شود حق ندارید بالاترش بیاورید. فرمودند به هیچ کس در حکومت اسلامی هیچ مسئولیتی نسپارید الا این که نوعی اختبار، نوعی امتحان و آزمایش شده باشد. امتحان عملی. این یک مسئولیت کوچک‌تری در اختیارش بوده آن‌جا درست عمل کرده بعد بگذارید به مسئولیت بزرگ‌تر بیاید. همین‌جوری ما از فلانی خوشم می‌آید! چرا این را مسئولیت بزرگتر سپردی؟ دلم می‌خواهد! حضرت امیر(ع) می‌فرماید غلط می‌کنی دلت می‌خواهد! ما در حکومت اسلامی دلم می‌خواهد نداریم. باید طبق عدالت و عقلانیت، معنویت باشد این‌ها اصول کار ماست و الا کارتان اسلامی نیست. حکومت هست اما اسلامی نیست. «وَلاَ تُوَلِّهِمْ مُحَابَاةً وَأَثَرَةً...،» این چقدر مشکلات رایج همه دنیاست. فرمودند نکند کسانی را بدون این که این‌ها به چه دردی می‌خورد اصلاً کارآمدی او چقدر است یک مرتبه یک مسئولیت‌های بزرگتر به او می‌دهید چون فامیل من است! چون در حزب من است! چون در جناح ما بوده! چون هم‌قومیتی و همشهری ماست! چون دوست من است! چون یک آدم مهمی است به او یک باجی می‌دهم که بعد او هم به من یک باجی بدهد و به ما یک جایی پس بدهد. – این‌ها که عرض کردم عین تعبیر ایشان است – فرمودند: «فَإِنَّهُمَا جِمَاعٌ مِنْ شُعَبِ الْجَوْرِ وَالْخِیَانَةِ.» اگر به کسانی در حکومت اسلامی مسئولیت بدهید بر اساس 1) مُحَابَاةً ، 2) وَأَثَرَةً، یعنی چی؟ یعنی روی خاطرخواهی شخصی، دلم خواست، دلم می‌خواهد، دوست دارم به این، این مسئولیت را بدهم اگر به کسی این‌جوری در حکومت اسلامی یک مسئولیتی بدهی، أثَره چیست؟ اثره یعنی دیکتاتورمآب. یعنی من مسئول هستم، کار دستم خودم است، من باید تصمیم بگیرم من تصمیم گرفتم. شما بیجا تصمیم گرفتی. شما حق نداری چنین تصمیمی بگیری. فرمود در حکومت اسلامی نکند اشخاصی را به مناصب و مسئولیت‌هایی بگماری که با حقوق مردم و با احکام شرع سروکار دارد ولی یا بر اساس میل شخصی‌ات و خاطرخواهی، دوست داری یا بر اساس دیکتاتوری، همین است که هست، نکند یک وقت در حکومت اسلامی به کسی این‌طوری مسئولیت بدهی؟ خب اگر دادیم این کار چه می‌شود مکروه است؟ فرمودند نه، این دو سبک عزل و نصب مسئولین در حکومت، دو شاخه ستم و خیانت است. جور و خیانت. هم جائر و ظالم هستی، دستگاه تو در این عزل و نصب‌ها دستگاه جائر و ظالم است هم خائن هستی. پس در حکومت اسلامی هرکس را دیدیم که عزل و نصب‌هایش دلبخواهی است بدون امتحان و آزمون است و آدم‌های بی‌عرضه را سر یک کاری می‌آورد، آدم‌هایی که تقوا ندارند ممکن است دزدی بکنند و سوء استفاده کنند نظارت درست نمی‌کند آن حکومت و آن تشکیلات به همان اندازه غیر اسلامی بلکه ضد اسلامی است. ولو یک آدمی ظاهرالسلاح بیاورد. می‌فرماید «اختباراً» یعنی تو یک آدمی را این‌جا گذاشتی یک مسئولیت مهم به او دادی، جان مردم، مال مردم، ناموس‌شان و حقوق آن‌ها را به او سپردی. او را قبلاً‌ آزمایش کردی؟ کجا قبلاً امتحانش را پس داده؟ همین‌طوری از راه آمد او را سفارش کردند؟ آقا سفاش کردند به ایشان یک شغلی در حکومت بدهید! سفارشی است؟ حضرت امیر(ع) می‌فرماید اگر بدون آزمون افراد ناصالحی را سفارشی، دلم می‌خواهد، خوشم می‌آید، یا با استبداد رأی عزل و نصب کنی، هم‌جور و بی‌عدالتی و ظلم است و هم خیانت است.

نکته دیگر؛ در فرمان مالک اشتر است که حضرت امیر(ع) شاخصه‌های دیگر حکومت اسلامی را تعریف می‌کنند می‌فرمایند در انتخاب افراد برای مسئولیت‌های حکومتی گزینش افرادی که بخصوص می‌خواهید مسئولیت‌هایی که هرچه بالاتر و مؤثرتر در زندگی مردم باشد این سخت‌گیری‌ها و دقت‌ها باید بیشتر بشود. فرمودند «وَتَوَخَّ مِنْهُمْ أَهْلَ التَّجْرِبَةِ وَالْحَیَاءِ، مِنْ أَهْلِ الْبُیُوتَاتِ الصَّالِحَةِ...،» توّخَ یعنی باید حساب شده انتخاب کنی، همین‌طور کیلویی عزل و نصب نکنی. این یک پیام مهم در حکومت اسلامی است. آن وقت چه کسانی را؟ «أَهْلَ التَّجْرِبَةِ وَالْحَیَاءِ،» دو صفت دیگر می‌آورند یکی تجربه، یک کسانی را سر یک کارهایی را نیاور که می‌خواهد همه آن مسائل را از صفر شروع کند. جوان‌گرایی بسیار خوب و لازماست اما در کنار آن باید تجربه‌گرایی هم باشد. 30- 40 سال حکومت بوده یک تجربیاتی به دست آمده، یک محاسبات ساده‌ای بوده، چون همه ناشی بودند کسی حکومت بلد نبوده، بعد یک هزینه‌هایی پرداختیم، مشکلاتی پیش آمد، تجربیاتی آمد، پخته شد فهمیدیم این مسئله را این‌طوری نمی‌شود حل کرد آن‌طوری باید جلو رفت. کسی را بیاورید صفر کیلومتر هیچی نمی‌داند. می‌خواهد از اول شروع کند دوباره چرخ را اختراع کند! می‌خواهد از اول دوباره تاتی تاتی راه بیفتد همان خطاها را دوباره این امتحان کند! هزینه‌اش را چه کسی باید بدهد؟ مردم. لذا حضرت امیر(ع) می فرمایند در حکومت اسلامی حتماً در مدیریت‌ها و مسئولیت‌ها باید به یک تجربه انباشته توجه بشود افرادی که هیچ سررشته‌ای از آن کار ندارند یا فقط تئوریک خوانده، عملی هیچ کاری نکرده، انرژی جوان حتماً باید باشد چون وقتی آدم پیر می‌شود کم‌کم اراده‌اش هم ضعیف می‌شود و محافظه‌کار می‌شود، تجربه‌اش زیاد می‌شود ولی اراده‌اش هم ضعیف می‌شود. ترسو می‌شود، محافظه‌کار می‌شود، انواع و اقسام چرتکه‌اندازی‌ها را می‌کند گاهی منافع خودش را بیشتر از مردم می‌بیند! می‌ترسد! چون دو – سه بار یک جایی رفته سرش به سنگ خورده، خیلی اهل ریسک نیست. وقتی افراد باتجربه هستند معمولاً یک نقطه ضعف دارند خب تجربه در اثر مرور زمان بوجود می‌آید. طرف سنش بالاست، اول جوانی آدم خیلی شجاع و هر کاری را برایش مساوی است. من خودم در جوانی اصلاً محاسبه این که الآن این کار را بکنم چه مشکلی برایم بوجود بیاید نمی‌کردیم. رفقا و دوستان ما می‌گفتند عملیات فاو یا بدر باید 30 کیلومتر بروید پارو بزنید، لباس غواصی بپوشید، یک به صد، خط را بشکنید! هیچ کس نمی‌گفت که می‌شود؟ نمی‌شود؟ همه می‌گفتند چه زمانی برویم؟! کی برویم؟ دیدم در اسناد لانه جاسوسی دهه 60 نوشته این پاسدارها و حزب‌اللهی‌ها سن خاصی ندارند مدرک تحصیلی خاصی ندارند از بیسواد تا دکتر در آن‌ها هست، از بچه 14- 15 ساله تا پیرمرد در آن‌ها هست آن وقت یک خصوصیت مشترک دارند اولاً جز حرف خمینی به حرف کسی گوش نمی‌کنند و اصلاً محل نمی‌گذارند! هرچه بازرگان، دولت، این طرف و آن طرف یک چیزی می‌گویند این‌ها می‌گویند برای خودت بگو! گوش‌شان به خمینی است. امام هم هرچه به آن‌ها بگوید گوش می‌کنند مثلاً اگر به آن‌ها بگوید بروید مریخ نمی‌گویند چطوری مریخ برویم؟ امکانات آن چطوری است؟ محاسبات آن و بودجه آن چطوری است؟! فقط به خمینی می‌گویند کی برویم؟ بعد بعضی از این تیپ‌ها بعد از 40 سال کم‌کم وا می‌دهند و خلاصه چربی‌های شکم و یک کم هم چربی توی مغز اضافه می‌شود! خب تجربه پیدا می‌کنید اما از آن طرف جسارت انقلابی و آن قدرت ریسک کردن، روح انقلابی را از دست می‌دهید و ضعیف می‌شوید و می‌ترسید. با همه می‌خواهید سازش کنید، همه جا می‌خواهید عقب‌نشینی کنید به همه می‌گویید امتیاز بدهید مگر آن‌هایی که مشکل ایمانی به قول امام تهذیب نفس را حل کردند. امام(ره) هرچه پیرتر می‌شد جوان‌تر می‌شد. آخر عمرش تندترین بیانات و اعلامیه‌ها را داشت، او محافظه‌کار نبود، عقلانیت هست اما محافظه‌کاری نیست. احتیاط و حزم و دوراندیشی بله،‌ اما سازشکاری، ترسو بودن، وادادگی نه. خب حضرت امیر(ع) می‌فرمایند در حکومت اسلامی باید دو چیز را با هم ترکیب کنید. یکی روح و اراده انقلابی داشته باشد و مکث و تردید نکند. فرمودند این حکومتی‌ها هرچه از زمان خلیفه قبلی بالا کشیدید از حلقوم‌تان بیرون می‌کشم حتی اگر به این پول‌ها ازدواج کردید، مهر زنان‌تان کردید، مهریه‌ها را پس می‌گیرم. اگر زمین‌های اموال عمومی را برداشتید به اسم قوم خویش‌هایتان کردید تمام این‌ها را مصادره می‌کنم این‌ها برای مردم است برای شما نیست. خب این قاطعیت. از آن طرف حضرت امیر(ع) می‌فرماید در حکومت اسلامی محافظه‌کار نباشید، قاطع، عدالتخواه، اهل ریسک، شجاع، نترسید. فرمودند مراقب عامّه باشید نه خاصّه. مراقب توده‌ها باشید و نه خواص و الیت. آن صاحبان قدرت و ثروت، نخبگان اقتصادی – سیاسی، نخبگان روشنفکری، نخبگان خاص مذهبی با آن تعریف خاصش. نه، حقوق مردم را در نظر بگیرید. پس این‌ها باشد ولی در کنار آن فرمودند سبک‌سری، بدون عقل بودن، بدون برنامه به یک کار حمله کردن، از تجربیات بی‌خبر بودن، اشتباهات را با بیت‌المال دوباره تکرار کردن، احمقانه را یک کار و پروژه‌ای را بدون حساب و کتاب و محاسبه شروع کردن، این‌ها نباید باشد. فرمودند جمع عقلانیت و جسارت، این دوتا. تجربه و عقلانیت. فرمودند در حکومت اسلامی هیچ‌گونه قانون و برنامه و پروژه‌ای را بدون استفاده از تجربه انباشته انجام ندهید.

در تمام نهادی حکومتی باید یک بایگانی و آرشیوی از تجربیات خودشان توسط رؤسای آن تشکیلات و متخصصین درجه اول‌شان داشته باشند یعنی کسانی که در این 40 آمدند با 30تا مشکل بطور تکراری برخورد کردند 19تای آن را حل کردند، 6تای آن بدون حل مانده، بقیه‌اش حل نشده، خب این باید یک چیز انباشته‌ای باشد در آموزش، در دانشگاه، در آموزش داخل اداره که فردا آن کسی که نسل بعد می‌آید این کار را می‌خواهد ادامه بدهد دوباره از اول نرود مطالعه کند که قضیه چه بود؟ بلکه این‌ها باید جلوی دستش باشد و بفهمد که ما این مسیرها را طی کردیم. حضرت امیر(ع) می‌فرماید در حکومت اسلامی «وَتَوَخَّ مِنْهُمْ أَهْلَ التَّجْرِبَةِ» تجربه انباشته داشته باشید. تجربیات در آموزش به نسل‌های بعد منتقل بشود اگر هم یک نروی جوان صالح انقلابی می‌خواهد یک کاری بکند حتماً کنار آن چندتا مشاور باتجربه باشند که در هر مورد بگویند انرژی و اراده برای توست ما می‌ترسیم عرضه‌اش را نداریم ما دیگر یک مقدار پوسیدیم اما باید به تو اطلاعاتی بدهیم که این کار را که می‌کنی ما قبلاً این کار را کردیم و این مسیر سه‌تا مشکل دارد این‌ها را پیش‌بینی کن بعد برو یا نرو.

نکته بعدی می‌فرمایند: «أَهْلَ الْحَیَاءِ،» آدم‌های بی‌شرم، وقیح، این‌ها را در حکومت اسلامی نگذارید بیایند. حالا ما که حیاء می‌گوییم بیشتر حیای جنسی به ذهن‌مان می‌آید که این خانم یا این آقا حیا دارد یا بی‌حیاست، بیشتر آن به ذهن‌مان می‌آید. اما حیا و شرم یک چیز عامی است. شرم و بی‌شرمی خیلی مهم است. کسی که شرم ندارد هر کاری ممکن است بکند. شرم یعنی آن وجدان بیدار که وقتی می‌خواهید یک کار نادرستی را بکنید خودتان، خودتان را سرزنش می‌کنید. می‌فرماید این‌هایی که وجدان و شرم ندارند وقیح و پررو هستند و هر چیزی را ممکن است بگویند هر کاری را ممکن است بکند مراقب باش این‌ها بر مردم مسلط نشوند و توی حکومت اسلامی نیایند. «اهل الحیاء». کسی که بی‌شرم است از بیت‌المال می‌دزد، اختلاس می‌کند و رشوه می‌کند، کسی که شرم و حیا دارد این کار را نمی‌کند، خجالت می‌کشد. کسی که بی‌شرم است به ناموس مردم بد نگاه می‌کند و از امکانات حکومتی در این مسیر سوء استفاده می‌کند کسی که شرم ندارد حقوق عمومی را رعایت نمی‌کند و در عزل و نصب‌هایش مراعات ندارد. حضرت امیر(ع) می‌فرماید آدم‌هایی که شرف ندارند ولو ممکن است ظاهرشان مذهبی باشد و شعارهایی هم بدهد ریش هم بگذارد ولی شرف ندارد. فرمودند مراقب باش آدم‌هایی که شرف ندارند را به حکومت نیاوری. حتی اگر متخصص است چون متخصص بی‌شرف تخصص خودش را برای دزدی و فساد و علیه مردم استفاده می‌کند وقتی تخصص باشد و تعهد نباشد تخصص علیه مردم است و ضد مردمی است. این هم یک اصل در حکومت اسلامی. یکی هم فرمودند: «مِنْ أَهْلِ الْبُیُوتَاتِ الصَّالِحَةِ» یعنی به ریشه‌های خانوادگی افراد نگاه کن که این در چه محیطی تربیت شده است؟ ما آدم‌هایی داشتیم طرف در یک منجلابی، در یک محیط آدم‌های فاسد و همه‌شان آدم‌های مشکل‌دار بودند بعد یک مرتبه این آمده تظاهر کرده که ما فلان هستیم و یک مقداری هم دوآتیشه‌تر از بقیه اینها عمل می‌کنند برای این که فریب بدهند. می‌گویند این کشمیری که رجایی و باهنر را شهید کرد یکسره تسبیح دست می‌گرفت جزو منافقین بود دائم‌الذکر بوده و نماز جماعت را این‌قدر با حال می‌خوانده که در دبیرخانه شورای امنیت ملی حتی شهید رجایی به او اقتدا می‌کرده! بعداً معلوم شد که این‌ها خانوادگی منافق و بعضی‌هایشان ساواکی و سلطنت‌طلب بودند و این، این وسط خودش را این‌طوری معرفی کرده است! آدم‌هایی که از زیر بوته به عمل آمدند طرف یک گدایی بوده یک مرتبه بیاید مسئول یک بخشی از بیت‌المال بشود. حواس‌تان باشد گدا که می‌گویم منظورم فقر نیست و الا فقر که پیامبر(ص) فرمود: «الفقرُ فخری» من افتخار می‌کنم مثل فقرا دارم زندگی می‌کنم. گدا غیر از فقیر است. گدا یعنی گداصفت. یک کسی که همیشه دنبال مفت‌خوری و همیشه دنبال حرص پول می‌زده ولی نداشته، حالا یک مرتبه انقلاب شده یک جایی آمده و دوتا کار انقلابی و حزب‌اللهی هم کرده و دو نفر هم بازی او را می‌خورند و یک مرتبه این شخص را مسئول یک جای مهمی می‌کنند. خب یک دقتی بکنید که این آدم کجا تربیت شده؟ فرصتی پیدا کرده که عوض شده؟ یا نه؟ فرمودند کسانی که در خانه‌های پاک تربیت شدند برای این‌ها اولویت قائل باش. مثلاً پدر و مادرش آدم‌های شریفی هستند خودش و خانواده‌اش، همه‌شان متدین هستند، دروغگو نیستند، دزد نیستند، فاسد نیستند، از توی این خانه‌ها عمدتاً آدم‌های بهتری بیرون می‌آیند تا آدم‌هایی که شرابخوار هستند و نماز نمی‌خواند و حجاب ندارد،‌ قمارباز است اهل روابط نامشروع است، یا پول حرام می‌گیرد، رباخوار است. این مهم است که چطوری و کجا تربیت شده است؟ اما خود حضرت امیر(ع) هم در نهج‌البلاغه می‌فرمایند این معنی‌اش این نیست که هرکس در خانواده خوبی بوده این قطعاً آدم خوبی است چون پدرش کی بوده و مادرش کی بوده، خانواده‌اش کی بوده و یا برادرش شهید شده پس به این می‌شود اعتماد کرد! فرمودند من این‌طوری نگفتم خود آن شخص هم باید واجد مسائلی باشد. بله ممکن است در یک خانواده‌ای که پدر و مادرتان همه انسان‌های شریف، متدین، زحمت‌کش بودند فداکار، خدمت به خلق می‌کردند، اهل حرام‌خواری نبودند، برادرت هم شهید شده ولی تو فاسد هستی یا فاسد نیستی بعداً فاسد می‌شوی. من اول فاسد نبودم کم‌کم فاسد می‌شوم. این‌طوری می‌شود مگر نبوده؟ صدر اسلام بوده در همین الآن هم هست. آدم‌های صالحی که فاسد شدند، آدم‌های فاسدی که صالح شدند. این معنی‌اش این نیست که اگر یک کسی از یک خانواده فاسد آمد حتماً‌ بگویید این به درد نمی‌خورد. نه، ممکن است یک کسی هم از یک خانواده فاسد، یک محیط فاسد بیرون بیاید اما آدم بسیار شریف و صالحی باشد. در روایت هم می‌فرمایند مثل یک گُلی که در پِهِن روئیده! در پِهِن بوده اما گُل روئیده. آن گل نباید فدای آن پِهِن‌ها بشود. ممکن است یک کسی باشد خانواده و رفقایش همه خراب باشند این واقعاً آدم‌های صالحی شده، این‌ها هم هستند. ممکن است یک کسی از یک خانواده بسیار شریفی بوده اما خودش آدم شریفی نیست. فرمودند این‌ها را رعایت کنید اما عمدتاً یکی از معیارها این است که ببینید این‌ها یک مرتبه از کجا آمدند که او را مسئول این کار کردی؟ یک مرتبه کل نظام بانکی را دست چه کسی می‌دهی؟ کل صادرات و وادرات را و امضاهای طلایی را به چه کسانی می‌دهی؟ یک آدمی که در این بیوتات صالحه بوده؟ یعنی درست تربیت شده و از این امضاهای طلایی سوء استفاده نمی‌کند یا درست تربیت نشده؟ چون فرض کنید شما می‌گویید حقوق من این‌قدر است و آن کسانی که مسئولیت بالا دارند فلان حقوق را می‌گیرند و یک امضاء می‌کند یک مرتبه ده میلیارد- پنجاه میلیارد- صد میلیارد پول جابجا می‌شود. خب یک بار، دو بار، سه بار، چهار بار از این امضاءها می‌کند دفعه ششم با خودش می‌گوید ما یک امضاء می‌کنیم صد میلیارد از این طرف به آن طرف رفت به خود ما این وسط چه می‌رسد؟ این یعنی همین که شرم ندارد و در بیوتات صالحه در خانه‌ درستی نبوده یعنی تربیت درستی نداشته است. می‌بُرد، وسوسه می‌شود و رها می‌کند. این هم یک نکته. «وَالْقَدَمِ فِی الاِْسْلاَمِ الْمُتَقَدِّمَةِ...،» کسانی که دو جا فداکاری کرده باشند. بعضی‌ها هستند وقتی قرار است هزینه بدهند حزب‌اللهی نیستند! دشمن تهدید می‌کند حمله می‌کند ولی این‌ها می‌ایستند همین‌طوری نگاه می‌کنند. در انقلاب تا لحظه آخر نیامدند. خیلی از این‌هایی که گاهی در فیلم‌ها نشان می‌دهند بعضی از این‌ها 22 بهمن انقلاب شدند و بعضی‌هایشان هم 23 بهمن انقلابی شدند! می گویند ما در تظاهرات عکس داشتیم! یا طرف به جبهه می‌آمده خط مقدم آن اهواز بوده دیگر جلوتر نمی‌آمده! لباس جبهه هم پوشیده که ما جبهه بودیم رزمندگان اسلام بودیم! خیلی خب حالا عیبی ندارد قرار نیست بیت‌المال را بر اساس این‌ها بین کسی تقسیم کنند! اصلاً یکی از دعواهای حضرت امیر(ع) با قبلی‌ها این بود که هر کسی در انقلاب بوده، هرکس اسلام‌شناس‌تر است، هرکس باتقواتر است سهم او از بقیه بیشتر نیست، مساوی است. هر عبادتی کردید پاداش آن را از خداوند در آخرت می‌گیرید. در دنیا فرمودند من که اولین مسلمان هستم با آخرین مسلمان، کسی که بیاید همین الآن مسلمان بشود سهم من با این از بیت‌المال مساوی است. این که چه کسی سوابق انقلابی دارد و چه کسی بیشتر است به همان حساب از بیت‌المال به او بیشتر بدهند این رسم تا قبل از امیرالمؤمنین بود توجیه دینی هم می‌کردند! حضرت امیر(ع) گفت من این را قبول نمی‌کنم و خلاف سنت پیامبر است. ما در حکومت اسلامی به تقوای آدم‌ها حقوق نمی‌دهیم تقوا برای آخرت است با خدا. اگر هم می‌گویید آن موقع نمی‌خواهم! پس معلوم است که تقوا نداری چون اگر تقوا داشته باشی این حرف را نمی‌زنی. طرف حساب مسائل معنوی‌تان با خداوند در آخرت است. بهشت و جهنم. حضرت امیر(ع) فرمود این‌جا در برابر بیت‌المال همه شما مساوی هستید. همه با هم مساوی و با من مساوی هستید. اما یک کسانی هستند هرجا سفره می‌اندازند نفر اول می‌آیند می‌نشینند اما سر جبهه نفر آخر هستند. این‌ها را یک وقت در حکومت اسلامی نیاورید بر مردم مسلط‌شان کنید. جان و مال و ناموس و آبروی مردم را دست این‌ها ندهید. این‌ها وقتی خطر است حزب‌اللهی نیستند که انقلاب و جمهوری اسلامی در خطر است و... وقتی که سفره پهن می‌شود همه کار می‌کنند! بعد هم که مسلط شد دوباره همان آدم قبل می‌شود. فرمودند لذا این خیلی مهم است که سوابق افراد را ببینید که این‌ها آن لحظاتی که نوبت فداکاری و خطر بود این‌ها کجا بودند؟ می‌شود به چنین کسی اعتماد کرد و عالی‌ترین مسئولیت‌های حکومتی را به او بسپارید؟ البته این بدان معنی نیست که هرکس سابقه جبهه و انقلابی ندارد به او هیچ مسئولیتی ندهند، نه؛ ولی معنی‌اش این است که حتی‌الامکان تا مجبور نشدید مسئولیت‌های کلیدی را مراقب باشید به کسانی ندهید که معلوم نیست در شرایط خاص چه کار می‌کنند. یعنی آن آدمی که از جانش گذشته اگر در همان مسیر بماند این احتمال این که اختلاس کند خیلی کمتر است تا آن کسی که اهل این مسائل نبود. اما این معنی‌اش آن نیست که کسی که سابقاً از جانش گذشته بود تا آخر همین آدم می‌ماند! ما در همین دوران، بعضی از همین‌هایی که گرفتند و به زندان انداختند این‌ها سوابق خیلی خوبی داشتند خب کم‌کم عوض می‌شوند. این هم یک نکته دیگر در حکومت اسلامی.

فرمودند چرا می‌گویم تربیت درست؟ «فَإِنَّهُمْ أَکْرَمُ أَخْلاَقاً...» چون آن‌هایی که تربیت درست شدند با مردم درست حرف می‌زنند. «أَکْرَمُ أَخْلاَقاً» یعنی کسی که درست تربیت دینی شده کرامت‌های اخلاقی بیشتر دارد. کرامت اخلاقی سرش می‌شود و با مردم مؤدبانه‌تر حرف می‌زند. این یعنی همان آموزش و تربیت. «وَأَصَحُّ أَعْرَاضاً...،» ذاتش درست‌تر است و کنش واکنش‌هایش انسانی‌تر است یعنی این‌جا هم حضرت امیر که می‌گویند می‌خواهم بگویم صرف این که در محیط خوبی بوده و زیر دست آدم‌های درستی تربیت شده این هم خودش وسیله است. نتیجه و هدف آن این است که با مردم و با حقوق مردم چطور مواجه می‌شود. اگر یک کسی به حقوق مردم احترام می‌گذارد معلوم می‌شود که درست تربیت شده، اما اگر کسی به حقوق مردم و به بیت‌المال، حیا و شرم ندارد این معلوم می‌شود درست تربیت نشده است. فرمودند این اخلاق و تربیت آدم‌ها خیلی مهم است که چه شخصیتی دارند و دیگر این که، «وَأَقَلُّ فِی الْمَطَامِعِ إِشْرَاقاً...،» آدمی که درست تربیت شده، طمع نمی‌کند. یعنی نمی‌گوید حقوق ما این‌قدر است این قدرش کنیم! یا امکانات ما این‌قدر است آن را بیشتر کنیم! این‌جا من می‌توانم و این امضاء من وجهه قانونی هم دارد اگر این کار را بکنم بیشتر به نفع مردم است و قانونی هم هست. این کار را بکنم این هم قانونی است این هم به نفع مردم هست اما کمتر. یک مقدار نفعش به خود من هم می‌رسد. این طمع می‌شود. فرمودند در حکومت اسلامی سعی کنید آدم‌های تربیت شده‌ای باشند که به جان مردم، به مال مردم و به آبرویشان و به ناموس مردم طمع نکنند. مثلاً طرف در دادگستری یا دادگاه است، می‌بیند بین زن و شوهر اختلافی هست که دارند طلاق می‌گیرند می‌تواند یک کاری کند این‌ها با هم برگردند. کمک کند این طلاق پیش برود و توجیه هم داشته باشد! ممکن است آدمهای کثیف این‌طوری هم پیدا بشوند. طمع جنسی. طمع سیاسی، به چه کسی باج بدهم که من در فلان‌جا باج بدهد؟ با چه کسانی بروم و با کدام جریان که می‌دانم ضد امام(ره) و ضد انقلاب هستند با این‌ها ائتلاف کنم که این‌قدر رأی به من بدهند! این‌ها طمع سیاسی است. فلان‌جا به آمریکا چشمک بزنیم تا فلان‌جا با ما همراهی کند! این طمع سیاسی است. طمع اقتصادی، انواع و اقسام طمع‌ها. فرمودند کسی که تربیت شده و حیا دارد و شرم سرش می‌شود کمتر در معرض طمع است. «وَأَبْلَغُ فِی عَوَاقِبِ الاُْمُورِ نَظَراً.» این هم یک شرط دیگر حکومت اسلامی. هر طرحی که می‌خواهد اجرا کند آینده‌اش را از قبل پیش‌بینی کند. این هم یک ضابطه در مدیریت حکومت اسلامی، مدیریت علمی. مجلس هر قانونی می‌نویسد یا دستگاه قضایی هر سیاستی را اعلام می‌کند، دولت و وزارتخانه‌ها هر روشی را و هر نوع اِعمال و تقسیم بودجه و مدیرتی را که می‌خواهند پیش بگیرند مثلاً می‌گویند امسال می‌خواهیم این کار را بکنیم، فلان کار، هر کاری می‌کنید «ابلغ» بالغ‌تر، «فِی عَوَاقِبِ الاُْمُورِ نَظَراً.» چشم‌انداز و نظرش هرچه بالغ‌تر و رساتر باشد در مورد عواقب آن کاری که دارید می‌کنید یعنی شما الآن ممکن است در مجلس بروید یک قانونی را بنویسید فقط تا نوک دماغ‌تان را می‌بینید توجه ندارید این قانون ضربدر آن سه‌تا قانونی که چند سال پیش نوشتید به علاوه این امکانات اجرایی که در دولت است منهای آن مدیریت صالحی که فلان‌جا باید باشد معلوم نیست هست یا نیست؟ اینها را که با هم ضرب و جمع کنید می‌بینید آن چیزی که شما بخاطر آن این قانون و این سیاست را نوشتید تحقق پیدا نخواهد کرد. 4- 5 سال خواهد گذشت و این کار نخواهد شد. یا می‌شود و سه تا ضرر کنار این مزیت است! ممکن است شما در حوزه واردات و صادرات یا در حوزه قیمت‌گذاری یا در حوزه دادگستری یا در هر حوزه حکومتی، یک تصمیمی بگیرید که مثلاً مستقیم مربوط می‌شود به فلان محصول کشاورزی، ولی چون همه جوانب آن را نمی‌بینید «فِی عَوَاقِبِ الاُْمُورِ نَظَراً.» نظرتان فی عواقب امور نیست، عاقبت نتایج بعدی را نمی‌دانید و انواع سناریوها را از قبل پیش‌بینی نکردید نمی‌فهمید که تو الآن این تصمیم را گرفتی و فکر کردی این‌جا تمام شد، اما حواس‌تان نیست با این شرایط این تصمیم باعث می‌شود که در آن حوزه دیگر که ظاهراً در این‌جا بی‌ربط است دوتا اتفاق دیگر می‌افتد و یکی از آن دوتا اتفاق باعث می‌شود در یک حوزه دیگری یک اتفاق دیگری بیفتد بعد با سه‌تا رشته یک مرتبه می‌بینید آمار طلاق بالا رفت. می‌گویید من یک قانون نوشتم برای واردات آزاد بشود و فلان چیز بیاید بله این کار را کردی ولی نتیجه بعدی‌اش که تو به آن فکر نکردی این بود این‌ها که وارد شد 6تا کارخانه در این منطقه تعطیل شد! چون دیگر جنس هایشان مقرون بصرفه نبود، آن‌ها ارزان بود بهتر هم بود آمد و این کارخانه فلج شد! و نتیجه بعدی آن این بود که 5هزار کارگر بیکار شدند و 5 هزار خانواده مشکلات مالی و روحی راه افتاد. دعوا بین زن و شوهر پیش می‌آید، مشکلات زندگی پیش می‌آید، اجاره خانه‌اش را نمی‌تواند بدهد، جهیزیه دخترش را نتواند بدهد، بچه‌اش بیکار بشود و سراغ موادفروشی برود، بعد تو اصلاً عقلت نمی‌رسد که تو این تصمیم را گرفتی و سه سال بعد آمار اعتیاد یا طلاق این‌قدر بالا رفت و تو در این نقش داشتی و شریک بودی. باید علمی و دقیق تلاش کنی با دقت. همین‌طوری ما این کار را می‌کنیم! خب فکر کردی که این کاری که می‌گویی می‌توانی بکنی یا نه؟ بعد اگر کردی چطوری و چند جور می‌شود این کار را انجام داد؟ یکی این نتیجه را می‌دهد و دیگری آن نتیجه را می‌دهد. یک اتفاقاتی بعد از تصمیم تو، دومینووار می‌افتد، تو این را می‌بینی، این را هم می‌بینی بعد یک مرتبه می‌بینی یک صدایی از آن طرف سالن آمد نمی‌فهمی که تو این صدا را درآوردی. منتهی تو می‌گویی من الآن این‌طوری کردم، آن صدا که یک ساعت بعد آمد آن این‌جا بود من این‌جا هستم چه ربطی دارد؟ حضرت امیر(ع) می‌فرماید در حکومت اسلامی هر تصمیمی می‌گیرید «أبْلَغُ فِی عَوَاقِبِ الاْمُورِ نَظَراً» ته خط را پیش‌بینی کنید، احتمالات مختلف را بررسی کن، مشورت کن، عقلانیت، این تصمیم را بگیرم فلان‌جا چه می‌شود؟ با این نوع موسیقی، این برخورد را بکنم فکر می‌کند این تمام می‌شود نمی‌فهمد که تو که با این موسیقی سالم این برخورد را می‌کنی موسیقی مردود نمی‌شود 6 نوع موسیقی مبتذل از کنار آن بیرون می‌زند و ترویج می‌شود. موسیقی سالم را نابود نکنی موسیقی فاسد رشد نمی‌کند. کیلویی برخورد نکنید.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha